قلب یخی

میدونی اثر پروانه ای چیه؟ این یه اصله که میگه پرپرزدن یه پروانه کوچیک میتونه اونسر دنیا یه طوفان به پا کنه

قلب یخی

میدونی اثر پروانه ای چیه؟ این یه اصله که میگه پرپرزدن یه پروانه کوچیک میتونه اونسر دنیا یه طوفان به پا کنه

این روزها ...

این روزها 

دلم اصرار دارد فریاد بزند 

اما

جلوی دهانش را میگیرمـ ...

وقتی میدانمـ کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد !

این روزها 

من 

خدای سکوت شده امـ ...

خفقان گرفته ام

تا آرامش  اهالی دنیا خط خطی نشود

بی تـابمـ ...


خیلی وقت است که " بی تابمـ " 

دلم تاب می خواهد 

و یک هل محکم ...  

که دلم هُری بریزد پائین  

هر چه در خودش تلمبار کرده است


‏مشکل اصلی اینه که :

همیشه درست ترین رفتارو بـا غلط ترین آدمای زندگیمون داشتیمـ ...

و درست ترین آدمای زندگیمون رو  به غلط ترین شکل ممکن نادیده میگیریمـ ... !!!


تمـامـ شد ...

نبـــود ... پیـدا شد ... آشنــا شد ... دوستــ شد ... مهــر شد ... گــرمـ شد ... 

عشقــ شد ... یـــار شد ... تـــار شد ... بــــد شد ... رد شــد ... ســـرد شـد ... 

غمــ شـد ... بغضــ شـد ... اشکــ شـد ... آه شـد ... دور شـد ... گمــ شـد ... 

تمامـ شـد ... 

رفتـ ...!

رفتـ ... !!!

خجـالتـ کشیدمـ بگویمـ : " گند زدیـ بهـ تمــــامـ بـاورهایمـ ... "

غـرورمـ نگذاشتـ بگویمـ : " نـــــــرو ... بمانـ کنــار دلــمـ ... " 

دلـــــــمـ نمیگذارد " فراموششـ کنمـ ... ! "

عقـلـــــمـ نمیگذارد بگویـمـ : " برگـــــرد ... " 

خــــاطراتشـ نمیگذارد " نفسـ بکشمـ ... ! " 

قسمــتـ نمیگذارد " دستـهایمـ بهـ رویــــایـ داشتنشـ بــرسـد "

و ایـنـ وسط " خـــــدا " بـا تمـــامـ بزرگیشـ نــــگاهـ میکند ... ! 

قوی بودن ؟!

همیشه فکر میکردمـ :

"قوی" کسی است که چیز سنگینی را از زمین بر میدارد ... 

امروز می دانمـ :

گاه برای "قوی" شدن 

چیزهای سنگین را باید زمین گذاشتـ ... !

قهرمان خودم

حس نوشتن دارم و یکـ دنیا حرفـ ... 

اما اینبار واژه ها حقیرند

برای بیان فریاد دلمـ ... !  

پس سکوت خواهم کرد

تا شاید وجدانم به درد آید ... 

فقط شنیدنی ترین و خواندینی ترینش ، آخرینش است :

زندگی مرا بارها و بارها در هم کوبید ... میکوبد ... و خواهد کوباند ... 

اما صدای شکستنم را کسی نشنید ... نخواهد شنید ... 

و این منمـ ... " قهرمـان خودم "


اعتماد نکن ...

بہ ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺘم

بہم ﺯﻧﺪگے ڪﺮﺩﻧﻮ ﯾﺎﺩ ﺑﺪﻩ 

ﮔﻔﺖ ﺑﭙﺮ

ﮔﻔﺘﻢ ﺑﭙﺮﻡ ﭘﺎﻡ مےﺷڪﻨـہ

ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﻣﺖ

ﭘﺮﯾﺪﻡ

ﭘﺎﻡ ﺷڪﺴﺖ

ﮔﻔﺖ ﺩﺭښ ﺍﻭڶ

بہ ﻫﯿﭽڪس ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﮑﻦ